آیلاآیلا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

آیلا خانم

8اصفهان

روز 2 عید رفتیم میدان امام...یه نمایشگاه بود که شما ماین و موتورشو سوار شدی روز سوم با عمه مینا اینا رفتیم هشت بهشت اینم امیر عباس با عمه مینا   ...
22 فروردين 1393

پیرایشگاه آناز

5 شمبه به پیشنهاد عمو وزن عمو شما رو بردیم پیرایگاه نی نیا..... زن عمو و حسن تو ماشین موندن ما وعمو بهاره رفتیم داخل ........وشما چند مین پیش از رسیدن به آرایشگاه خوابت برد...خیلی جالب بود تا وقتی که آخرین لحظات بیدار نشدی البته به لطف بابا بود که شما رو نگه داشته بود....... ببین مامان چه دقتی داره...اینه که میگن کار رو به کاردان باید سپرد بابا رو داشته باش الهی قربونت برم که این همه خسته بودی نگاه ....سرت رو سینه بابا جونه....ببین هنوز خوابی حتی با ماشین کردن دور کردنت بیدار نشدی اینم عمو جون ..... آقا اریشگر رفت سشوار رو بیاره روشن کردن سشوار همانو بیدار شدن شما همان من از این م...
22 فروردين 1393

آیلا در طبیعت

چهارشمبه بسمت خونه عمو اینا رفتیم لردگان و نزدیکیای باغ ملک بسیار زیبا بود...نهار رو لردگان خوردیم من واسه شما ماست ونعنا آورده بودم ترسیدم تو راه غذا سالم نباشه شما همش به سنگا چش می دوختی.......این چشم دوختنا قضیه داره....وقتی رو چیزی فوکوز می کنی هر طوری شه بهش دس می زنی بابا کفشاتو پات می کنه که بری بگردی خیلی باد می اومدو هوا به سردی می زد نگاه ...نگاه ...به جونه...طبیعت اوفتادی الهی قربونت برمت....که اینطور ذوق کردی بابا رو دیدی ....... با چه آرامشی و خونسردیسنگ رو ازت می گیره نهارو نماز خوندیم و از لردگان به سمت اصفهان رفتیم.....شما هم از 7 ساعتی که تو راه بودیم همش 3 ساعت خوابیدی ...
22 فروردين 1393

فاطمه جون همکار مامان

فاطمه جون از مسجد سلیمان واست کادو گرفته بود که من یکیشو تنش کردم اینم اولین آثار هنری آینازم....ماژیکا رو بابا واست گرفتن ترکیب شیمیایی نداره گیاهیه واز همه مهتر هر جا دلت خواست می تونی بکشی.............. فقط با یه کهنه خیس مامان می تونه پاکش کنه ...
22 فروردين 1393

لاک پشت مامان

سلام مامانم عزیزم  به دلیل دیدوبازدید عید و نظافت خونه و لود بالای کار اداره « مدت زیادی است وبت رو آپ نکردم ببخشی گلم اول از همه از عیدی مامان بگم گفته بود که مانی واست عیدی پست کرده............مانی چون می دونست ما قبل از سال تحویل عازم اصفهان هستیم....مدام پیگیر عیدی بود که رسیده یا نه........تو پرانتز بگم (نییست یه مدته واست ننوشتم وهمش هم تو اداره در حال مکاتبه ونامه نگاری بودم ممکنه کمی نحوه نگارشم تغییر کرده باشه) واما................ این و سه شمبه آقا پستچی تحویل بابا داد بله ....یه آواژر.....و....او.....مرسی مانی.....عاشقتم این هفت سین ناز رو خاله شهلا زحمتشو کشیده......مانی گفت تو 2 ساعت ...
22 فروردين 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیلا خانم می باشد